نوبهار آمد و بلبل به نوا داد نوید که سلیمان گل از طرف سبا باز رسید نیست در خانه خزیدن چو روا موسم عید به در از خانه بیایید و به گلزار روید * باد گلریز شد و بر سر گل ژاله چکید آب در جوی و ز پیرامن جو ، سبزه دمید * خَد برافروخت چو حورا به چمن لاله ی شاد قَد بر افراخت همانند نکویان ، شمشاد شبنم از دست نشاطش به دهان نقل نهاد شور خواندن به سر قمری و بلبل افتاد * گل زرخ پرده و نرگس سوی گل چشم گشاد سرو شمشاد قد و مرغ چمن ناله کشید * بشتابید به بستان ، بشتابید به راغ بشتابید به طرف چمن و روضه ی باغ از گل و سبزه و شمشاد بگیرید سراغ به کف از باده ی انگور گذارید ایاغ * خرّم آن دل که بهاران پی ترتیب دماغ بانگ مرغ چمن و بوی گل تازه شنید * بلبل آمد به سر گل که کند راز و نیاز به هواخواهی معشوقه غزل سازد ساز هم بر او خوانَد آن تازه غزل با آواز تا از این راه کند عشق کهن را ابراز * باد ، سوی چمن آمد که دهد مژده که باز گل به بستان و به گل میوه ی مقصود رسید * به چمنزار روانند غزالان جوان دیده ی دلشدگانشان عقب سر نگران عاشقانشان همه ازخویش به درجامه دران چمن آراسته اند از قد چون سرو روان * هر که دید آن قد و خد را ز چمن آرایان اول از جان و سر ، آن گه ز گل و سرو برید * ای نگاری که چو من با دل جویای شراب صبحدم جانب میخانه روانی به شتاب نوگل باغ امیدی تو که در راه صواب پا نهادی که شود زهد ریا خانه خراب * باتو گل دفتر خود خواست که گیردبه حساب باغبان آن ورق از شرم به گل درپیچید * دست حق پشت وپناه تو بود در همه حال خدمت پیرمغان چون که رسیدی سرِحال جام اول چو گرفتی به تمنای وصال گو که ما را و تو را نیست نه مرگ و نه زوال * مرده آن است که در موسم نوروز ، مجال داد از دست و به گلشن گل مقصود نچید.