گل کردم .....

ساخت وبلاگ
باختیم! - شعله ی آواز باختیم! از    چارطرف     اگر  چه     امداد شدیم واداده ی      بازی       پر     ایراد شدیم افسوس   که  در  یک قدمی   از  فینال ایران به قطر باخت ، عرب شاد شدیم! گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1402 ساعت: 22:39

جهاد تبیین - شعله ی آواز جهاد تبیین  ای جلوه ی صادر نخستین زهرا(س) آیینه ی   حق نمای     آیین زهرا(س) همپای   علی (ع)  امام   تقوا  بودی آغازگر     «جهاد تبیین»     زهرا(س) گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 35 تاريخ : جمعه 15 دی 1402 ساعت: 15:22

چرا     به     بزم      من     آن    ماهرو  نمی‌آید؟چه    کرده ام     که     سراغ   من     او نمی‌آید؟چه شد   که   دشت دلم   را   نویدبخش    بهارغزال      گل      نفس       مشک     بو نمی آید؟کسی که   داشت    شراب   حیاتبخش   وصالبه    سمت    و   سوی  دلم   با   سبو نمی آیدامید      دربدر     کوچه های    تنهایی    استدگر        سراغ          دلم          آرزو  نمی آیدفراق   تا    که    مرا   دید   جستجوگر   گفتبرو    به     گوشه ی    عزلت   که   او نمی آیدسراب وار   از    اوهام    خود   کناره    بجویکه     آب    رفته    دوباره   به     جو نمی آیدخیا گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1402 ساعت: 0:40

                    شب یلداست شب خاطره هاخاطراتی همه شیرین و عزیزخاطراتی همه از عطر صمیمیت و شادی لبریزفرصتی سبز و بهارآیین تا بار دگرپیش هم بنشینیمنفس سرد زمستان را با زمزمه ها-نقل یک خاطره از دفتر پیشین ترهاخواندن یک غزل از حافظ شیراز-که دلهامان راگرمتر می خواهد-دور کنیمبه تمنای بهاری کز راهخواهد آمد و صمیمیت سبزش راخواهد بخشید-خاطر آسوده ز دیوی که پس پنجره کرده ست کمین-دل خود را و دل یاران رامسرور کنیمصحبت از گرمی دلبستگی و نور کنیم.در دوران کودکی و نوجوانی ، با نام شب یلدا فقط در کتابها و مجلات آشنا بودم ؛ چون در کاشان ، این شب معروف و خاطره انگیز را با نام شب چلّه می شناختند.کسانی که این شب را جشن می گرفتند و دورهمی خانوادگی داشتند بسیار معدود بودند.در بین کاشانیها برای شب یلدا  جایگاهی رفیع نبود.شاید پنج درصد مردم شهر و ده درصد مردم روستا شب چلّه را دورهمی داشتند و به صورت کمرنگ جشن می گرفتند.یکی از فامیل من که به جدّ معتقد به جشن شب چلّه بود دایی غلامعلی مرحومم بود.همان شکارچی دوست ِدکتر نعمت الله مدیحی (دکتر مدیحی بزرگ) و بواسطه ی آن سهراب سپهری.غروب سی ام آذر که از راه می رسید مادر مهربانم من و خواهر برادرهایم را مخاطب قرار می داد و با لحن مهربان و خوشایندش ما را به انجام هرچه زودتر تکالیف مدرسه ترغیب می کرد و سپس می گفت: امشب شب چلّه ست و شام و شبچره خانه ی دایی غلام مهمانیم.ساعت 9 شب که می شد ما بچه ها همراه با پدر و مادر و ننه آقام  ـــ که برای جشن شب چلّه شور و شوقی کودکانه داشت و از بروز آن ابایی نداشت ـــ سوار بر وانت عمو خیرالله راهی مزرعه ی باقرآباد محل سک گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1402 ساعت: 0:40

چه کسي مي گويدکه گراني شده است ؟!   دوره ي ارزاني‌ست : دل‌ربودن ارزان .... دل‌شکستن ارزان ....دوستي‌ گرچه گران ........ دشمني‌ها ارزان ...چه کسي مي گويدکه گراني شده است؟همه جا هست شرافت ارزان .... و نجابت ارزان .....آبرو قيمت يک تکه ي نان ..... و دروغ از همه‌ چيز ارزان تر ...چه کسي مي گويدجنس ها ناياب است؟نان آميخته با ننگ اگر مي خواهيدنام آلوده به نيرنگ اگر مي خواهيدهمه جا فتّ و فراوان استدر دسترس است...اين ميان اي تو به هر سونگرانعشق اين ورد زبان من و توقصه ي روز و شبان من و توآفت دائم جان من و توبنجلي هست که درهم شده استبه چه ميزان آياقيمت آن کم شده است؟رهگذر دور و برت را بنگر خوب ببيندر دياري که نجابت مرده ستکه شرافت مرده ستکه رسالت مرده ستکه اصالت به رذالت مرده ستقيمت هر انسانوه چه تخفيف بزرگي خورده‌است! گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 17:15

خوانده ام از کتاب چشمانتغزلیات    ناب       چشمانتبیش از اینم مجال خواندن هستگر نباشد    عتاب    چشمانتمی گذارم قرار شعر دگرهمه  با انتخاب چشمانتبخت بیدار همچنانم هستبه موازات خواب چشمانتبه گلوی من شکسته بریزسرمه گر نیست باب چشمانتکاش می شد به خوشدلی نوشیددوسه  جام از  شراب  چشمانتدلت آباد  باد   تا به  ابدکه شدستم خراب چشمانتقمصر شهر ما کم آوردهدر کنار گلاب   چشمانتچیست جز ازدحام اهل نظرباعث اعتصاب  چشمانت؟می فریبد  نگاه  تشنه مرابا نگاهی  سراب چشمانتپرسشی کرد دل وصال تو راتا چه باشد  جواب  چشمانتبه هزاران  گناه  آلودمای پریرو   ثواب چشمانتدر مسیری که عشق یکطرفه ستشدم آخر مجاب چشمانتدلم آید تو را ز پی شب و روزمی دهی گر که جا به چشمانتشب تاریک ما به روز رساندجلوه ی  آفتاب  چشمانتدل تنگ مرا نشانه گرفتمژه ، تیر شهاب چشمانتکاش ساقی به ساغرم ریزدمی گلرنگ و ناب چشمانتدم آخر دلم به تیغ کشیدحضرت مستطاب چشمانتخفته تا صبح محشر ای زیبافتنه  زیر  نقاب   چشمانتدل من صعوه ای ضعیف بودزیر چنگ عقاب چشمانتخبر ای کاش از رضاخان بودروز کشف حجاب چشمانت!عکس صدها دل شکسته بودجا به جا  نصب قاب  چشمانتنشود قسمت دل تنگمفیض عالی جناب چشمانتتوتیا چون که یاد چشم تو کردگفتم این هم   خضاب چشمانتبروم.... یا  بمانم  ای   زیباچیست آخر جواب چشمانت؟مصرعی را که پیر عشق سرودهست فصل الخطاب چشمانتفال نیکو گرفتم و بستمبیت آخر  کتاب چشمانت. گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 90 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 20:33

من    از   «سپیده دمان»  راه    برده ام     به «نیستان»به  هدیه    شعله ای   از     آه   برده ام     به «نیستان»شعور      مندرسم       را      نهاده ام        به       کناریهر    آنچه      فاخر     دلخواه   برده ام    به «نیستان»دل    شکسته ی     من     با   نسیم     عشق    نلرزدچنین     متاع      به      اکراه     برده ام  به «نیستان»به     صدر     تا      بنشیند     دوباره       قدر     ببیندفتاده    یوسف    در    چاه     برده ام     به «نیستان»اگر  چه  نیست   ز  بی مایگی    به  کف  ده  خشتمبرای    بی بی دل   ،   شاه      برده ام  به «نیستان»خیال     خام &n گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 13:28

غزّه در خون غزّه در آتشآن طرفتر-پاسخی جانانه از یاران شیراوژن-لانه ی کفتار در آتش*توده ی خاکستری برجامانده اینجا از شرار خشم جلادانخانه بربادانشاخه ی زیتون به خون آذینبال و پرهای سفید عشق-از خون کبوتر سرخ*یک طرف کودک در آتشیک طرف مادر-لاله با گلبرگ در آتش-مرگ بر آتش!فلسطین     ای      طنین     هستی      عشقجنونی       زاده ی           سرمستی      عشقزلال آوایی                  لبهای                تشنهقیام       سنگ       در       امحای       دشنهترنّم       کرده      با        خونین         روایتشکوه       فتح       را        تا        بی نهایتکبوتر کشته ی          پژمرده             زیتونلگد کوب         &n گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 13:28

هر شب که با یاد تو گرم گفتگو بودمتنها ولی سرشار عشق و آرزو بودمدرظلمت شبها فروغ عشق می دیدموقتی  که  با  آیینه رویی  روبرو بودمتا گوهر وصل تو را یابم خدا دانددریا به دریا روز و شب در جستجوبودمدر خودفراموشی خیالش یار با من بودشکر خدا هر جا که بودم یاد او بودمیاد تو وصلم کرد با دریای احساساتبی یاد تو جاری ولی همواره جو بودمکم سو چراغی در شبستان روبه خاموشیمحو هجوم بادها از چار سو بودمچون دلقکان رانده از دربارها هر روزآماج قلماسنگ طفلان کوبه کو بودموقتی رقیب از راه آمد خاطراتم رادفتر به دفتر قصه ی سنگ و سبو بودموقتی خیالت بود و من در گوشه ای خلوتخاموش اگر ، یک سینه اسرار مگو بودمگویی که با وهم سرابی شوم و وحشتباریک شاخه گل خشکیده و بی رنگ و بو بودمدنبال دستی  مهربان همواره می گشتمدر باتلاق فکر خود وقتی فرو بودمشرح پریشان حالی ام را همچو گیسویتای کاش تا وقت سحرگه مو به مو بودمبگذر ، حلالم کن ، ببخشایم اگر گاهیای مهربانتر از همه من تندخو بودموقت وداع آمد عزیز من خداحافظشرمنده ام گر عاشقی بی چشم و رو بودم. گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 13:28

کودک آزار   به   هر   کیش  و  ز  هر  ملیّتپیش چشم همه از پیرو جوان منفور استچه یهودی چه مسیحی چه مسلمان زادهاگر از جاده ی  انصاف  و  مروّت دور استچشم سر دارد و از دیده ی دل نابیناستجان به تن دارد و همچون جسدی درگوراستآدمیزاده  گر  از  جام  خشونت  سرمستآدمیزاده  گر  از  جامه ی  تقوا  عور استنیست انسان که براو خشم وغضب مستولی ستهست حیوان که ز رنج دگران مسرور استبی گناه است ایمن گر که بود پیل دمانبی گناه است ایمن گر که نوان چون موراستگر که ایمانت به عهدین بود یا که زبورور که قرآن و اوستات به دین منظور استباید آموخته باشی که در این خمسه ی حقآیه ای هست که مستور نه و مسطور استحق به داوود و به موسی و به عیسی فرمودنیز با احمد و آشو که نبی المبرور استآن که طاغوت مرام است سراپا ظلمتوان که ایمان به خدا داشت سراپا نور است. گل کردم ........ادامه مطلب
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 19 مهر 1402 ساعت: 20:09